مسافرت ها و زندگینامه من

در زنــــــــدگی هرکس بـــــاید یک نفر باشد... مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نیست... فقط بایدیــــــک نفــــــــرباشد... یک آدم ... یک دوســــــت... یک همـــــــدم...  یک رفیـــــــــق... یک نفـــــــــر که جــــــــویای حالـــــــــت باشد... که نگرانـــــــت باشد... که تو را بهتـــــــر ازخــ, ...ادامه مطلب

پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند .مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه بازگردد ... مادر او هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گوzwj;ژ پشت از آن جا می گذشت و نان را بر می داشت و به جای آن که از او تشکر کند می گفت: هر کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد !!! این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد و به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی د انم منظورش چیست؟ یک روز که زن از گفته های مرد گوzwj;ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دست های لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که می کنم ؟ ..... بلافاصله نان را برداشت و دور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت . مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را ت, ...ادامه مطلب

عشـقَم تنهاخــاص ِ یکـــ نـفراَســتغـَرق ِعـــــشــــــقخواهــم کردآنکهخاص ِمن باشـدطــورے کـه بـــے نیاز شـود از عـشق،ســیرابــ شـود از زندگـــے ...تا جــان به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتــــ..., ...ادامه مطلب

مـی دونــى؟!کاش کســـى بود. . .به گوشــت مــى رسانـد. . .که امــــروز. . .تمــام قـــد ایستـــــادم و در دلـــم فریــــاد زدم:نمــى خواهــــــم. . .من این شلوغـــیِ پــــر از تنهایــــى را. . .نمــــى خواهممن تـــورو میخوام,من تورو میخوام,من تورو میخوام مریم,من تورو میخوام شماعی زاده ...ادامه مطلب

در زنــــــــدگی هرکس بـــــاید یک نفر باشد... مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نیست... فقط بایدیــــــک نفــــــــرباشد... یک آدم... یک دوســــــت... یک همـــــــدم... یک رفیـــــــــق... یک نفـــــــــر که جــــــــویای حالـــــــــت باشد... که نگرانـــــــت باشد... که تو را بهتـــــــر ازخــــــــودت بشناسد... یک نفر که شماره اش را بگیری و بگویی حالم بد است.. شنیدن همین یک جمله کافیست تاکار وزندگی اش را تعطیل کند... و خودش را به تو برساند... آخر خوشبختـــــــــیست یک نفر درزنـــــــــدگیت باشد... که تنهانباشی... ...که تنها نمانی, ...ادامه مطلب

من فقط یک بلیترفت میخاهمبی برگشتبه سویآغوشتــــو,من فقط یک نفرم,من فقط یک زن,من فقط یک کروموزوم اضافه دارم,من فقط یک الکترون هستم,من فقط یک زن بودم,من فقط یک ایرانیم,من فقط یک لحظه عاشقت شدم,من فقط یک زن هستم,من فقط یک دخترم,من فقط یک سوال پرسیدم ...ادامه مطلب

من که نباشم دنیا یک "من"کم داردتوووکه نباشی "من"یک دنیا کم دارم ,من که نباشم دنیا یک من کم دارد ...ادامه مطلب

چه زیبا حرف میزنی ؟ تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن از زاویه تو ... آها دیدم از زاویه ی تو چه تنگ است کنارهم نشستن دوضلع من وتو ,در تبعید,من و تو,سایفون,پلاس,چت,موزیک,زنده,بفرمایید شام,شبکه نیم,شهاب تیام ...ادامه مطلب

(نامه عاشقانه یک مرد به همسرش ) diams;️مدت زیادی از زمان ازدواجشان می گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب های خاص خودش را داشت. یک روز روز زن که از ساعت های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده می دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی در دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می شود را بنویسید و در مورد آن ها بحث و تبادل نظر کنند. زن که گله های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن. مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد. یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ ها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند... اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد. شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود: "دوستت دارم عزیزم",نامه یک عاشق,نامه یک عاشق دل شکسته,نامه یک عاشق به معشوق,نامه يك عاشق,یک نامه عاشقانه,یک نامه عاشقانه به همسرم,یک نامه عاشقانه زیبا,یک نامه عاشقانه برای معشوق,يك نامه عاشقانه,نامه عاشقانه یک زن به همسرش ...ادامه مطلب

, ...ادامه مطلب