مسافرت ها و زندگینامه من

متن مرتبط با «یه داستان کوتاه و جالب» در سایت مسافرت ها و زندگینامه من نوشته شده است

مسافرت ها و زندگینامه من

  • در زنــــــــدگی هرکس بـــــاید یک نفر باشد... مرد و زن بـــــــودنش مهــــــــــم نیست... فقط بایدیــــــک نفــــــــرباشد... یک آدم ... یک دوســــــت... یک همـــــــدم...  یک رفیـــــــــق... یک نفـــــــــر که جــــــــویای حالـــــــــت باشد... که نگرانـــــــت باشد... که تو را بهتـــــــر ازخــ, ...ادامه مطلب

  • بروز نبودن

  • سلام به همه شما دوستان عزیزم خسته نباشید. ببخشید اگه یه مدت نبودم آخه یه مشکلی پیش اومد........ . حالا توضیحش مفصله. امیدوارم از این به بعد همیشه بروز باشم. موفق باشین, ...ادامه مطلب

  • یه داستان جالب و باحال که ارزش شنیدن داره!!! ( طنز )

  • دختر تنها ! از تنهایی خسته شده بود از طرفی دوست داشت هر چه زودتر ازدوج کنه برای همین از دوستش خواست راهنمایی اش کنه دوستش میگه : من هم تنهام ، بیا با هم بریم کوه ، چون شنیدم خیلی از مردهای آماده ازدواج و تنها برای پیدا کردن زن میرن کوه ... اون دو تا میرن کوه در بالای یه صخره کوه جایی که اون دو تا هیچ کسی رو نمی بینن تصمیم می گیرن داد بزنن و حرف دلشون رو به کوه بگن : - با من ازدواج می کنی ؟ ....و بعدش شنیدن ...... ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــﯽ؟ . ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــﯿﮑﻨـــــــــــﯽ؟ . ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟ . ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟ . ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ یه نگاهی به هم انداختند لپ هاشون گل انداخته بود چون ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ پذیرفتن ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ در حالی که از صخره پایین می اومدن گفتند نه ما می خواهیم درس بخونیم ....!!! ,یه داستان جالب,یه داستان کوتاه جالب,یه داستان کوتاه و جالب ...ادامه مطلب

  • کشاورز فقیر

  • مدت ها پیشکشاورزفقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخرهموفقشد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد.. فردای آن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.اوبه کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رض,کشاورز فقیر اسکاتلندی,داستان کشاورز فقیر ...ادامه مطلب

  • دعای کوروش کبیر

  • روزی بزرگان ایرانی وموبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین نیایش کند و ایشان اینگونه فرمود : خداوندا ، اهورا مزدا ، ای بزرگ آفریننده این سرزمین بزرگ، سرزمینم ومردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار...! پس از اتمام نیایش عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه نیایش نمودید؟! فرمودند : چه باید می گفتم؟ یکی گفت : برای خشکسالی نیایش مینمودید ! کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی انبارهای آذوقه وغلات می سازیم... دیگری اینگونه گفت : برای جلوگیری از هجوم بیگانگان نیایش می کردید ! پاسخ شنید : قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم... عده ای دیگر گفتند : برای جلوگیری از سیلهای خروشان نیایش می کردید ! پاسخ دادند : نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم... وهمینگونه پرسیدند وبه همین ترتیب پاسخ شنیدند... تا این که یکی پرسید : شاهنشاها ! منظور شما از این گونه نیایش چه بود؟! کوروش تبسمی نمود واین گونه پاسخ داد : من برای هر پرسش شما ، پاسخی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم ,دعای کوروش کبیر,دعای کوروش کبیر برای ایران,دعاي كوروش كبير ...ادامه مطلب

  • داستان عشق بی پایان

  • پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند ... پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: ldquo;باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه ldquo; پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست . پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند : او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود ! یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند . پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد ! پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟ پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است ! ,داستان عشق بی پایان,داستان عشق های بی پایان,داستان رمان عشق بی پایان ...ادامه مطلب

  • تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

  • فــرقے نــבارב .. چــه ڪسے چــہ مے گــویــב ، "تــــــــــو" !! همــانــے ڪـہهمــیـشـہ "בوســتـش בارم" همــانـے ڪـہتــاغــصـّـہام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اشپــیــدامے شوב و تــا مــرانـخنـבانـב בســﭞ بـرבارنمے شوב! هـمـانے ڪـہهمــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از شـوروشـاבےوزنـבگے... "تــــــــــو" همیشههــمــانے.. ,تو همانی که دلم لک زده لبخندش را,تو هماني که دلم لک زده لبخندش را,دانلود تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ...ادامه مطلب

  • بگــذار بـگـــویـــم ...

  • بگــذار بـگـــویـــم ... نـــاب تــریـن جــای دنـــیـا ،آغـــوشتـــوسـت ! جـــایـی مــــیـان دو بـازویت ! روی قـفـسه ی سیـنـه ات ... ممـــاس بـــاقلـــبـت... همون قلبی کههمه ی زندگی منه,بگذار بگویم,بگذار بگویم دوستت دارم,بگذار بگویمت ...ادامه مطلب

  • حسودم

  • با توام ...من حسادت می کنم حتی به تنها بودنتمن به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنتمن به بارانی که با لذت نگاهش می کنییا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت...من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنتوقتی انگشتان تو در گیسوانت می دودمن به رد مانده از اینجور سامان دادنت...اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده بهعطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنتهیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشتمن حسادت می کنم حتی به قلب دشمنتکاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینهپلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت .حسودم حسود,ps logo,ps lifestyle,ps letter ...ادامه مطلب

  • گیسوانت زیر باران، عطــر گندم‌زار…

  • گیسوانت زیر باران، عطــر گندم زار... فکــرش را بکن! با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن! در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعـد از سال ها بوسه و گریه، شکوه لحظه ی دیدار... فکرش را بکن , ...ادامه مطلب

  • هیچگاه تو را...

  • هیچگاه تو را......انگونه دوست نخواهم داشت....که زندانیم باشی....!زندانبانی.....شغل مورد علاقه ام نیست....تو میتوانی پرنده باشی......اما......اینکه بخواهی تا چه حد......در آسمان من.....اوج بگیری.....در خود توست....میزان اوج گرفتن و پروازت.....بستگی داره به..."آرزویت ""باورت" "خواستت" "صداقتت"و...."عشقت"هر میزان که.....از چشمه عشق....سیرابتر بنوشی....بیشتر اوج خواهی گرفت....!من....تو را...آرزو نخواهم کرد...آنکه با دل می آید...با دل می ماند....و این....می ارزد به تمام زندگی , ...ادامه مطلب

  • من تـــورو میخوام

  • مـی دونــى؟!کاش کســـى بود. . .به گوشــت مــى رسانـد. . .که امــــروز. . .تمــام قـــد ایستـــــادم و در دلـــم فریــــاد زدم:نمــى خواهــــــم. . .من این شلوغـــیِ پــــر از تنهایــــى را. . .نمــــى خواهممن تـــورو میخوام,من تورو میخوام,من تورو میخوام مریم,من تورو میخوام شماعی زاده ...ادامه مطلب

  • ادم گاهی دوست داره غرق شه!!!

  • ادم گاهی دوست داره غرق شه!!! غرق شدن همیشه تو آب نیست...تو غصه نیست...تو خیال نیست... آدم گاهی دوست داره تو یهآغوشغرق شه!!!!, ...ادامه مطلب

  • نبـــــایــدـ یـهـ مـو از ســرت کـم بشهـ

  • نبـــــایــدـ یـهـ مـو از ســرت کـم بشهـحـق نــداری اخـــم کنــیهمــیـشـهـ بایــــد بخنـــدیاجـــازه ناراحـــت شــدن نـــداریبایـــد خــیــلی مواظــب خــودت بـــاشی فهمیدیحــق مریــض شــدن نــداری......باشــهچــون مــن دوستــت دارم ,نباید یه مو از سرت کم بشه,بايد يه مو از سرت كم بشه,نباید یه مو از سرت کم بشه عشق من ...ادامه مطلب

  • عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي .................................

  • عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي يـــهاس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت... هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــي ارزه....... ,عشق یعنی اینکه وقتی میخوای ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها